یه چیزیایی هیچوقت تغییر نمیکنه 

یه وقتایی بعضی اتفاقا میافته که کلا شخصیتت رو تغیرر میده 

تو تبدیل میکنه ب یه ادم دیگه 

شاید برادر منم از اون ادما بوده 

البته به لحاظ منفیش 

ی چیزی ک همیشه ازش یادمه اینه ک همیشه منو کتکت میزد 

بدم نیزد ی بار یادمه دستمو کوبید ب دیوار اونقدد محکم ک انگشتامو تا چند وقت نمیتونستم ت بدم 

همیشه دعا میکردم خدا تقاصمو ازش پس بگیره 

نمیدونم مشکلش با من چی بود  

منم بد اخلاق بودم شاید نمیدونم چرا 

ولی منو خیلی میزد 

سوای زدن یه تاثیر خیلی بدتر رو من داشت 

اون فیلمای بد میدید 

منم نوجون بودم ی بار اتفاقی از اون فیلما دیدم 

بعدش منم مثل اون شدم فیلمای بد میدیم فیلمای ک اون میدید البته اینم ی راز دیگه ک اون هیچ وقت نفهمید منم میدونم ک فیلمای بد میبینه 

یا بار من فیلم تولاییت رو خریده بود عکس روش اونقدرا هم بد نبود ولی یه جوری ی دعوایی تو خونه راه انداخت ک مثلا من فسلم بد میبینم 

همیش میخواستم سی دی فطلماشو نشون بدم اما ندادم ی چیزز مانعم شد 

مامانم طرف اونو گرفت جفت دعوام کردن کتکم خوردم 

ماه رمضون بود پسر خالمم خونمون بود 

بعدش 

بابام اومد و من بهش گفتم ک ۲۰ سالم شده این فیلمم بد نیست و فطلم خوناشاماست 

بعد جو اروم شد کلی من اونقدر حالم بد بود ک میخواستم خودکشی کنم 

تلاشم کردم اما ترسیدم 

راستش هر روز ب این فکر میکردم ک باید از این زندگی خلاص شم از دست اینا خلتص شم و برم 

راستش داداشم خیلی اذییتم کرد 

خیلی 

نمیدونم شاید دلیل اونهمه بداخلاقیام تنها بودنم اونا بودن دلیل این ک دوستی نداشتم و ندارم اونا بودن اونا ک اینقدر منو تحقیر کردن و کتک زدن من شدم ی ادم عصبی ک تحمل هیچی رو ندارم تحمل هیچ چیزی رو

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها